۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه
آقای احمدینژاد؛ روزهای غمانگیزتری هم داشتیم
سرمقاله آفتابیزد-9 خرداد88محمود احمدینژاد سه روز قبل در نطق تبلیغاتی خود، سفر سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران به پاریس و نحوه برخورد ژاك شـیـراك بـا او را »یـكـی از غـمانـگـیـزتـریـن روزهـای زنـدگی خود« دانست. ظاهراً آنچه باعث شده است كه این غم سنگین، تاكنون هیچ جانشینی در دل رئیس جمهور فعلی ایران پیدا نكند آن است كه تصویر غیردقیقی از حضور خاتمی در كاخ الیزه - كاخ ریاست جمهوری فرانسه - در ذهن احمدی نژاد به جا مانده است. به موجب این تصویر، ژاك شیراك بالای پلههای الیزه ایستاده و منتظر مانده است تا خاتمی از پلههای متعدد بالا برود. البته پس از انتشار ادعاهای اخیر احمدینژاد، بسیاری از سایتهای خبری تصاویری منتشر كردند كه ژاك شیراك را در پایین پلههای الیزه در حال استقبال گرم از خاتمی نشان میداد. (1) ضمن آنكه به نظر میرسد برای ارزیابی یك سفر، بایستی مجموعه رفتارهای میزبان در استقبال، مذاكرات و بدرقه را مورد توجه قرار داد و آنگاه قضاوت نمود كه این سفر، موجب سربلندی برای كشور شده است و دشمنان را عصبانی نموده یا غم را در دل دوستان جاودانه نموده است!؟
اما حتی اگر قضاوت اخیر احمدینژاد دقیق باشد، به راحتی میتوان روزهای غمانگیزتری پیدا كرد كه به خاطر بعضی حوادث داخلی و خارجی، غم دائمی بر دل نسلهای فعلی و آینده - اعم از اصلاحطلب، اصولگرا و بیطرف - گذاشته است. میتوان روز 14 فروردین 85 را به یادآورد كه بـرخـی روزنـامـههای داخلی، از خودكشی پدر 46 ساله یك خانواده، پس از به قتل رساندن همسر و 6 فرزند خویش خبر دادند و اعلام كردند دستخط به جا مانده از پدر خانواده، نشان میدهد او به دلیل فقر و ناتوانی از تامین هزینه زندگی، دست به این اقدام زده است؛ (2) درست در همان شرایطی كه عدهای در داخل كشور برای رخنه به حیاط خلوت آمریكا، بـه فـكـر گـسـتـرش روابط اقتصادی با سوسیالیستهای آمـریـكای جنوبی بودند! برای عده زیادی از ایرانیان، غمانگیزترین روز درسالهای اخیر، روزی بود كه دادستان تهران اعلام كرد: »اغلب جان باختگان حادثه سعادتآباد، دانشجویانی بودند كه برای تامین هزینههای تحصیل، در ساختمان مخروبه سعادت آباد كار میكردند و شب را نیز در همان جا میخوابیدند! « آنچه این غم را غیرقابل تحملتر میكرد آن بود كه تا حدود یك ماه بعد از این حادثه جانسوز - و در عین حال موجب شرمساری - بعضی از مسئولان عالیرتبه اجرایی كه دل رئوف آنها برای »كودكان كار« در آمریكای جنوبی میلرزد، حتی یك پیام تسلیت منتشر نكردند! و غمانگیزتر آنكه كمی قبل و بعد از این حادثه، اظهارات مقامات سریلانكا و بعضی كشورهای دیگر در رسانههای ایران منتشر میشد كه از »سخاوتمندی مقامات ایرانی« تقدیر و تشكر میكردند. عدهای از دانشجویان جزایر سلیمان هم تقدیر ویژه خود رابه خاطر تامین هزینه سفر ایشان به كوبا، تقدیم مسئولان ایـرانـی مـینـمودند! اگر محمود احمدی نژاد به عنوان یك شهروند عادی مجموعه این اخبار را میشنید آیا واقعاً بیش از موضوع »پلههای الیزه« غمناك نمیشد؟
در داخل كشور، باز هم روزهای غمانگیزی وجود داشت؛ روزهایی كه صفحات روزنامهها از هشدار نسبت به افزایش مرگ و میر در پایتخت - به خاطر آلودگی هوا - پُر میشد و در كنار آن، ادعاهای شهردار تهران و بعضی نمایندگان مجلس انعكاس مییافت كه »دولت در پرداخت بودجههای مصوب برای ساماندهی حمل و نقل عمومی تهران به ویژه بودجه مترو تاخیر كرده است«. در همان روزها، نماینده اصولگرای مجلس با تاكید بر اینكه »هر روز تعلل در اختصاص بودجههای مصوب و تاخیر در راهاندازی بودجه، یك میلیارد تومان زیان به كشور تحمیل میكند« این غم را در دلها جاودانه میساخت كه به خاطر اختلاف سیاسی بین دستگاههای حكومتی، سلامت انسانهای بیگناه در معرض خطر است و عدهای بر اثر آلودگی هوا، جان میسپارند. این اظهارنظرها و هشدارها، عده بسیاری را به فكر فرو میبرد كه »مجموعه تاخیرها، چند ده یا چند صد میلیارد تومان به بودجه عمومی خسارت وارد میكند و با این رقم پول، مشكل چند خانواده همچون خانواده 8 نفره تبریزی و چند دانشجو مانند ”دانشجویان جان باخته در سعادت آباد“ قابل حل بود؟« البته این داستان غمانگیز هنوز ادامه دارد. حدود چهل روز قبل، معاون وزیر كشوراعلام كرد: »اگر دوستان در شهرداری و مترو، مصاحبه نمیكردند و آن حـرف را نـمـیزدند، این پول را سه هفته زودتر مـیدادیم«(3) آیا رئیسجمهور در دل خود، احساس غمناكی نمیكند كه برای تنبیه یك مسئول در شهرداری تهران، بودجه مترو با تاخیر پرداخت میگردد و در واقع، علاوه بر همه تاخیرهای قبلی، سه هفته دیگر به دورهای اضافه میشود كه كودكان معصوم، هوای آلوده استنشاق مینمایند و بزرگترها، ساعتهای طولانی در ترافیك میمانند و از فشارهای روانی، رنج میبرند؟
آقای رئیس جمهور مایلند باز هم از روزهای غمانگیز بشنوند؟ چند ماه پیش، خبر جعلی بودن مدرك یك وزیر دولت نهم، علیرغم سه هفته اصرار همان وزیر و معاون حقوقی رئیس جمهور بر »صحت مدرك« درصدر اخبار جهان قرار گرفت. آیا در آن روز، آقای رئیس جمهوربه خاطر تحقیر ایران در رسانههای جهانی، دچار غمناكی نشدند؟ روزی كه سایتهای خبری، از ضرب و شتم روحانی جانباز - عضو كاروان زیارتی عتبات - توسط سربازان عراقی خبر دادند، چه؟
روزهایی كه سربازان عربستان به خود اجازه دادند زنان زائر ایرانی را تحقیر كنند و دستگاه دیپلماسی ایران هم تحرك خاصی برای تنبیه عربستان از خود نشان نداد، هنوز از خاطرهها محو نشده است. علاوه بر آن، در دو سه سال اخیر، اهانت به ایرانیها در مبادی ورودی بعضی از كشورها به یك سنت رایج تبدیل شده است. آیا بهتر نیست چنان روزهایی را نیز در میان »غمانگیزترین روزهای زندگی خود« قرار دهیم؟
آقای رئیس جمهور با این تصور كه ژاك شیراك بر بالای پله ایستاد و خاتمی به طرف او رفت، احساس »غم« كرده است، اما هر چه بود شیراك خاتمی را در آغوش گرفت و برای بدرقه او تا پای ماشین آمد. پس ملت ایران این غم را به كجا ببرند كه مقام عالی رتبه ایران، دوان دوان به طرف مصریها رفت كه »اگر آنها آماده باشند همین امروز سفارتخانه خود در مصر را باز میكنیم«؟»4« زمانی كه در پاسخ به این مهرورزی، مصریها بیاعتنایی كردند و بر حجم ادعاهای ضد ایرانی خود افزودند، آیا رئیس جمهور ایران، غم سنگین را در دل خود حس نكرد؟ در شرایطی كه اماراتیها بر یارگیری ضد ایرانی خود در مجامع عربی، اسلامی و جهانی میافزودند، رئیس جمهور ایران به امارات رفت و كمتر از ده روز بعد از بازگشت او به ایران، نخست وزیر امارات در سئول اعلام كرد »امارات از برنامه هستهای ایران نگران است«.»5« آیا ملت ایران حق ندارند این گونه تحقیر ایران را از غمانگیزترین خاطرات خود بدانند؟ خاتمی اگر به طرف شیراك رفت، حركت همراه با وقار او به طرف كسی بود كه دست خود را برای در آغوش گرفتن نماینده ملت ایران باز كرده بود، اما تعجیل غیرمنطقی برای ارسال پیام به اوباما و بی اعتنایی 6 ماهه او را چه چیزی جز »غم افزایی« برای ملت ایران میتوان نامید؟ راستی اگر آقای محمود احمدی نژاد به عنوان یك شهروند ساده، این سه خبر را میشنید چه حالی به او دست میداد:
1-رئیس جمهور ایران در گفتگوی تلفنی با نخست وزیر هند، از دولت دهلی نو به دلیل اتخاذ مواضع مثبت و سازنده در آژانس بین المللی انرژی هستهای تشكر كرد و آن را پایهای برای گسترش، تعمیق و تداوم روابط دو جانبه خواند »6«
2- آمریكا، انگلیس، ...، اتریش، هند، آرژانتین و... در شورای حكام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به قطعنامه اروپا علیه ایران رای مثبت دادند »7«
3 - ایران برای گاز خود مشتریان فراوانی -با قیمتهای بالا- از اروپا دارد اما تهران علاقمند به ساخت خط لوله گاز به هند و پاكستان به منظور گسترش صلح و ثبات در منطقه است»8«
راستی شنیدن این سه خبر- كه فاصله دو خبر اول ، بیست و چهار ساعت بود- چقدر میتواند موجب غمگینی یك ایرانی شود؟ آیا برای رئیس جمهور ایران، غمانگیز نیست كه بگوید »یك ساعت رابطه با اندونزی را بر هزاران سال رابطه با كشورهای غربی ترجیح میدهیم« و پاداش این اظهارنظر سخاوتمندانه، »تبدیل رای ممتنع اندونزی در شورای امنیت، به رای قاطع ضد ایرانی« باشد؟!!
آیا دوستان آقای رئیس جمهور، از تبلیغات چند ماه قبل در خصوص دعوت رئیس جمهور ایران به اجلاس سران عرب در قطر كه تكذیب همراه با گستاخی نخست وزیر آن كشور را به دنبال داشت، احساس غم نكردند؟ نظر آقای رئیس جمهور در خصوص بند ضد ایرانی قطعنامه سران شورای همكاری خلیج فارس كه ساعاتی بعد از حضور دكتر احمدینژاد در آن اجلاس صادر شد، چیست؟
مردم ایران خاطرات تلخی از زورگویی و استعمارگری انگلیسیها در خاطر دارند. آیا برای این مردم، میتوان غمانگیزتر از روزی پیدا كرد كه چند ساعت بعد از اولتیماتوم 48 ساعته نخست وزیر مستاصل انگلیس، »9 « ملوانان متجاوز انگلیسی با سلام و صلوات بدرقه شدند؟
چندی قبل، رسانههای ایرانی اعلام كردند وزیر خارجه ایتالیا به ایران میآید. طبق اعلام همین رسانهها، وزیر خارجه مغرور ایتالیا حاضر نشد رنج سفر به سمنان برای دیدار با رئیس جمهور ایران را بپذیرد و در حالی كه ایران آماده استقبال میشد، او سفر خود را لغو كرد. پس از آن هم،ایتالیاییها تلاش كردند لغو سفر را به یك مسئله داخلی ایران - پرتاب موشك سجیل - مرتبط سازند. سه روز قبل، رسانههای خارجی اعلام كردند »وزیر خارجه ایتالیا، بار دیگر سفر خود به ایران را لغو و آن را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران موكول كرده است« كه تاكنون این خبر توسط مقامهای ایرانی تكذیب نشده است. آیا كسانی كه به عزتمندی ایران میاندیشند حق ندارند به خاطر تكرار دعوت از میهمان پرمدعای خارجی، دچار »غم« شوند؟ آیا موفق جلوه دادن دیپلماسی خارجی دولت نهم از راه افزایش آمار رفت و آمدهای دیپلماتیك، اینقدر برای بعضی افراد ارزش دارد كه به وزیر خارجه كشور مافیا اجازه دهند برای سفر به ایران، شرطگذاری كند؟
راستی آقای رئیسجمهور میدانند، غمانگیزترین روز برای پیروان قرآن در ایران، روزی بود كه معاون دولت اسلامی، به جای فصلالخطاب دانستن كلام وحی، قرائتی جدید و خود خواهانه از روابط میان ایرانیان و اسلام ارائه داد كه در تعارض قطعی با آیه 17 سوره حجرات است؟ »10« آیا به آقای رئیسجمهور نگفتهاند كه غمانگیزترین روز برای علاقهمندان به آرمان فلسطین در ایران، روزی بود كه علیرغم تأكید مراجع تقلید در خصوص لزوم برخورد با همكار منسوب رئیسجمهور، احمدینژاد بر صفحه تلویزیون حاضر شد و گفت: »موضع مشایی، موضع دولت بود و او مظلوم واقع شد!«»11«
هر یك از نمونههایی كه در بالا به آنها اشاره شد به تنهایی غمانگیز است و بسیاری از آنها، غمانگیزتر از داستان »پلههای الیزه«! اما به فرض كه هیچ یك از آنها - حتی خودكشی خانواده تبریزی و قربانی شدن چند دانشجو - به تنهایی برای آقای رئیسجمهور در حد موضوع كاخ الیزه، غمانگیز نباشد. آیا مجموعه این حوادث هم درحدی نبوده است كه به جای حادثه الیزه بنشیند تا رئیس جمهور ایران بعد از گذشت 4 سال، باز هم یك قصه قدیمی را از غمانگیزترین خاطرات دوران زندگی خویش بنامد؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینویس
1 - شاید بهترین و سرنوشتسازترین اقدام در شرایط فعلی- كه میتواند راه را برای بهترین انتخاب در 22 خرداد باز كند- پخش مكرر اظهارات اخیر احمدینژاد به همراه تصاویر مربوط به حضور خاتمی در كاخ الیزه باشد.
اشتراک در پستها [Atom]