۱۳۸۸ خرداد ۲, شنبه

 

گفته

اندر حكايت آن خواجه كه براي بقاي در قدرت «راي» خريدندي

روزي روزگاري، خواجه‌اي صاحب ثروت و قدرت زيستندي. خواجه، سخت گرفتار بيماري نارسيسيم (خودشيفتگي) بودندي و جز خود را لايق تدبير منزل نپنداشتندي. گاه نيز، حالي بحراني يافتندي و هذيان بسيار گفتندي: گفتندي كه از تدبير منزل خود فارغ گشتندي و تدبير منزل عالميان را پيشه‌ خود ساختندي; گفتندي كه ما دوست مردم اسرائيل بودندي; گفتندي كه در جنگ ديپلماتيك هسته‌اي پيروز گشتندي; گفتندي كه در اجراي اصل 44 قانون اساسي پيشتاز و سرآمد تمامي دولت‌ها بودندي; گفتندي كه رفيق ... دكتراي آكسفورد و برادر ... ساده‌زيست و از جنس مردم فقير بودندي; گفتندي كه در دانشگاه‌هاي ايران آزادي به غايت محترم بودندي; گفتندي كه دولت آنان توسط امام زمان (عج) اداره گشتندي; گفتندي كه دولت‌ها و دولتمردان قبل از آنان همه در فساد غوطه خوردندي. از عجايب خواجه اين بود كه هم صورتي ايده‌آليسم و هم سيرتي رئاليسم داشتندي; هم بر مشرب فرهنگي وبر و هم بر منش ماترياليستي ماركس تاكيد ورزيدندي; هم از بي‌قدري قدرت سخن گفتندي و هم آخر عشق قدرت بودندي; هم در مذمت نامردمي‌ها بسيار سخن گفتندي و هم حق و حقوق آنان را مصروف بقاي خود كردندي; هم از امام خرج كردندي و هم بر اهل بيت او هجمه آوردندي; هم بر قانون و آموزه‌هاي امام تاكيد ورزيدندي و هم «ميزان راي مردم است» را پاس نداشتندي; هم سياستي راستين را در بوق كردندي و هم بر طبل كهن-سياست، ابر-سياست، فرا-سياست (سياست‌هايي كه در سايه‌ سنگين نظاميان معنا مي‌يابند) كوبيدندي; هم شعار «با آمريكا هرگز» دادندي و هم سرود «بدون آمريكا هرگز» سر دادندي; هم از فساد مادي و مالي فغان برآوردندي و هم با دمي ميلياردها غيب كردندي; هم از مهر و عدالت بسيار گفتندي و هم بي‌مهري و بي‌عدالتي بسيار كردندي; هم به ارزش‌هاي ديني و اخلاقي بسيار متشبث گرديدندي و هم از آنان ابزاري براي كسب قدرت و مكنت و شوكت خود ساختندي; هم از تقويت عزت و اقتدار ايران و ايراني در گستره جهان سخن‌ها گفتندي و هم جز تنش و تشنج و خصومت و نفرت براي آنان به ارمغان نياوردندي; هم از صيانت راي مردم سخن گفتندي و هم به طراحي پروژه‌ بهره بردن از امدادهاي غيبي پرداختندي; هم بر مشتري راي مردم بودن پاي فشردندي و هم بر خريداري راي آنان تاكيد ورزيدندي. القضا، حكايت خواجه براي حفظ شان و منزلت خواجگي خود، بدان جا رسيد كه رسم جوانمردي و بازي جوانمردانه را نيز بجا نياوردندي و به هر حشيشي براي پيروزي دخيل بستندي. حتي از حقوق حقه‌ خلق خدا ابزاري براي خريدن راي ساختندي و در آستانه‌ انتخابات هر روز پولي در جيب آنان نهادندي.
بالاخره، دم همه اقشار را ديدندي و گرهي از گره‌هاي معلمين و كارگران گشودندي، حالي به بازنشستگان دادندي، كارمندان را مشمول مهرورزي مادي خود كردندي، كادوهاي صندوق مهر رضا و كميته امداد را به در هر منزلي رساندندي و در يك كلام، هر روز از باغشان، بري نصيب مردم كردندي. اما خواجه با تمام زرنگي و سياست بازي خود فراموش كردندي كه شايد بتوان برخي را براي مدتي كوتاه فريبندندي اما نمي توان همگان را براي هميشه فريبندندي.






<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]