۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

 

نامه تلخ یک سرطانی به دکتر احمدی نژاد

سلام دکتر احمدی نژاد. خوشبختانه یا متاسفانه سال های آخر عمر من که خیلی هم زودهنگام فرا رسیده است مصادف شده است با دوره ی ریاست جمهوری شما.

نمی خواهم ناله کنم ولی ما یک زندگی معمولی داریم و پدر من حتی با پول نفتی که شما بر سر سفره ی ما آوردید نیز نتوانست هزینه ی سفر من را به خارج از کشور برای معالجه بدهد. دکتر های مهربان کشورم خیلی وقت بود که می گفتند با سفر ودرمان در خارج می توانم بیماری ام را بهبود بخشم ولی الان خانواده ام تنها امیدشان شیمی درمانی و قرص خوردن من است.من خودم می دانم که دیگر نخواهم بود.

دکتر امسال دوست داشتم قهرمانی تیم کشتی کشورم را ببینم ولی نشد ، تیم فوتبال کشورم به بدترین وضعیت ممکن دچار شده و من با نا امیدی دیگر تیمم را در جام جهانی نخواهم دید.تلخ است. از خدا خواسته ام که به تیم ما کمک کند تا به جام جهانی برویم تا یک بار دیگر به خاک پاک میهن عزیزم افتخار کنم و با عذت بمیرم.

دکتر نمی دانم که شما باز هم رئیس جمهور خواهی شد یا نه ولی شخصا امیدوارم که این سمت را به کسی دیگر دهد و شما دیگر استراحت کنید.دکتر من که هیچ ولی خون مظلوم یک جایی پا گیر می شود. انرژی هسته ای که شما برایمان به ارمغان می آورید و حتی موشک امید نمی تواند به مردم بیچاره و بدبختی چون من کمک کند ، من دوا و تجهیزات می خواستم که نبود … یعنی همه چیز بود جز این.

این نامه را ننوشتم که عذاب وجدان بگیری چون حتی وقتی برای عذاب وجدان هم نداری الان فقط می خواهی 4 سال دیگر بر کشورم ایران حکومت کنی و فکر تبلیغاتی با پول و سیب زمینی … ولی اگر خواستی این بار شعاری بسازی لطفا نفت را خالی بر سر سفره ما نیاور چون دیگر کافی نیست ما نیاز به نفت و تمامی مشتقات آن داریم…






<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]