۱۳۸۸ خرداد ۲, شنبه

 

كلمه نخست

دوم خرداد و خردادهاي ديگر

سيدعليرضا حسيني بهشتي-دوم خـرداد يـادآور حـادثـه‌اي بس شگرف در تاريخ انقلاب اسلامي ماست; حادثه‌اي كه بـه دسـت ملتـي صـورت پـذيـرفت كه رفتارش هيچگاه در چارچوب تحليل تحليگران سيـاسـي نـمــي‌گنجـد. دوم خـرداد، رهبـران، فعالان، احزاب و سازمان‌هاي سياسي را در شگفتـي قرار داد. پـس از آنكه ميرحسين موسوي صحنه را براي پيروزي سيد محمد خـاتمـي خـالـي كرد و تـمـامـي نـيروهاي تحول‌خواه به همراهي و همدلي با او برخاستند، حـداكثـر چيـزي كـه بـه ذهـــن اصــلاح‌طـلـبـان مي‌رسيد اين بود كه انتخابات به دور دوم كشيده مي‌شود و اين خود، بـا‌وجـود قـطـعـيـت پـيروزي نامزد رقيب در انتخابات، گامي بود بلند كه مي‌شد از ظرفيت آن بـراي تـلاش‌هـاي بـعـدي اسـتـفـاده كـرد. امـا مردم آنچه را كه تشخيص دادندو پي‌گرفتند و اتفاقي افتاد كه براي همهء فعالان سياسي باادعا و بي‌ادعا غيرمنتظره بود.
هشـت سـال بعـد، جنبـش اصـلاحـات علي‌رغم موفقيت‌هاي چشمگيري كه به دست آورده بــود نـتــوانـســت مــوقـعـيــت خــود را در مـيــان تــوده‌هــاي مـردم حـفـظ كـنـد; مـردمـي كـه چشـم‌انتظـار برآورده شدن مطالبات بي‌پايان انباشته شده در طي سال‌ها مانده بودند، گـوش دل بـه كسـانـي سپـردند كه با داعيهء نيروي سوم ظاهر شدند و به ستوه‌آمدگان از رقـابـت‌هـاي جنــاحــي را بــه زنــدگــي رهــا از كشمكـش، فساد، ناكارآمدي و تنگناهاي معيشتـي وعـده مــي‌دادنــد. با اين وجود هنوز سالي بيش نگذشته بود كه وعده‌ها انكار شـد، رونق اقتصادي و معيشتي ادعا شده چون سرابي ناپديد گرديد، دولت جديد براي جبـران ناكارآمدي خود به غـوغـاسـالاري تمسك جست و هر روز خبر خوشي وعده داد و مـافيـاهـاي ساختگي كه يكي پـس از ديگـري كشف نشده مانده بود ناپديد شد. پس از آن دستاوردهاي علمي شگرفي به رخ كشيـده شـد; هـرچند كه ابعاد واقعي آن به تدريج در ابهـام فـرو رفـت و سـاكنـان كـوچـه و بــازار فهميــدنـد كـه طرفي از آن نخواهند بست. مـدارك علمـي تقلبـي، سـاده‌زيستـي‌هـاي نمــايشــي، همكـاري بـا صـاحبـان ثـروت هـاي كــلانـي كـه صـد البته براي كمك به منجي بشريت ذخيره شده بود، اندك اندك پرده زر و زور و تـزويـر را از جلـوي چشمـان مـردم بـه كنار بـرد. دانستـه شـد كـه مدعيان شفافيت مـالـي در ورطـه بـي‌انضبـاطـي مالي افتاده‌اند، صنايع داخلـي بـه واسطـه واردات بـي‌رويه كالا زمينگير شده‌اند، سهام عدالت متعلق به بنگاه‌هايي است كه وسع سودهاي وعده داده شـده بـه خيـل سهـامـداران را نـدارنـد و اينكـه دولتمـردان، صــداقــت را بــه قـدرت فروخته‌اند تا به هر قيمتي كه شده چهارسال ديگر در مسند خويش باقي بمانند.
ايـنـكــه چــه اتـفـاقـي خـواهد افتاد را بايد در گذر چند هفته آينده در انتظار نشست; اما آنچه بـه‌وضــوح مــي‌تــوان ديــد، فـاصـله‌اي است كه هنوز هم ميان نخبگان سياسي و توده هاي مـردم وجــود دارد و نمـي‌گـذارد مـردم دولـت را كـارگـزار خـود بـداننـد. فـاصلـه‌اي كـه تا زماني كـه دل حــكــمـــرانـــان از تـــلاش ســـرســخــتـــانـــه يــك زبــالــه‌گــرد بــدرد نـيــايـد و هـالـه تــوهـمــي كــه ســـيــاســتــمـداران را فـراگـرفـته ناپديد نشود، باقي خواهد ماند; تا زماني كه حكمرانان، مردم را ولي‌نعمت‌هاي واقعي خود بدانند و نه رعاياي نيازمند ترحم.






<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]