۱۳۸۸ خرداد ۲, شنبه

 

ديدگاه هاي موسوي در اولين برنامه تلويزيوني

كـلـمـه‌:هـمزمان با آغاز تبليغات دهمين دوره انـتـخـابـات رياست جمهوري، شب گـذشته اولين برنامه تلويزيوني مهندس مـيـرحسين موسوي از سيماي جمهوري اسـلامي ايران پخش شد. اين برنامه كه اولـيـن سـخـنـرانـي تـصـويـري مـهندس مـوسـوي بـعـد از اعـلام كانديداتوري بود سـاعـت 21:45 از شـبكه اول پخش شد. مـيـرحـسـيـن مـوسـوي كه پس از بيست سـال در تـلـويـزيـون سـخـن مي‌گفت، با بيان اينكه «خوشحالم كه دوباره در بين شما هستم، با هم هستيم و مي‌توانيم با هـم صـحـبـت كـنـيم» ادامه داد: اگرچه مــدت‌هــاســت كــه بـعـد از تـمـام شـدن وظــائـفــم در دولــت در سـال 68 امكـان نـداشـتـه اسـت كـه گرد هم بياييم، چون محدوديتي براي تصوير من در بين بود، ولـي در اين مدت از شما دور نبوده‌ام، در مغازه‌ها، كوچه‌ها، خيابان‌ها، روستاها، كــارخــانـه‌هـا، راه پـيـمـايـي‌هـا و فـراز و نـشـيــب‌هــا بــا هــم بــوده‌ايـم و در ايـن موقعيت‌ها با شما حضور داشته‌ام.
وي سـپـس بـا تـشـكر از استقبال مردم از كـــانــديــداتــوري خــود ادامــه داد: ايــن پـيشوازها براي شنيدن حرف‌ها، نقدها و شنيدن مسائل كشور بود و الا من ماشين نداشته‌ام كه شما را جمع كنم و پول نفتي در آسـتين نداشته‌ام و مي‌دانم كه شما به خـاطـر اين مسائل وارد صحنه نمي‌شويد بـلـكـه حـضـورتـان بـه واسـطـه حساسيت نسبت به مسائل انقلاب است.
وي اضــافـه كـرد: جـا دارد از اسـتـقـبـال مـراجع تشكر كنم. وجود آنها سكينه‌اي به مردم ما مي‌بخشد تا كشور را در جهت اسـلام و انقلاب و چارچوب‌هاي معنوي هدايت كند.
جــا دارد از بــرخــي شـخـصـيــت‌هـا كـه بـه خـاطر مسئوليت‌ش‌ان درنظام نام بردن از آنهـا در ايـن فرصت ممكن نيست و از جناب آقاي خاتمي تشكر كنم. ايشان را همواره به عنوان كسي مي‌شناخته‌ام كه نسبـت بـه صيـانت از آزادي‌هاي مصرح در قــانـون اسـاسـي احسـاس مسئـوليـت مـي‌كـرده است و شخصيتي صلح‌طلب و وسـعـت‌بـخـش روابط ما با جامعه جهاني بـوده‌انـد و از ايـن نـظـر سـرمـايه‌اي براي كـشـور تلقي مي‌شوند.همچنين جا دارد از خـانواه شهدا و جانبازان تشكر كنم. ما هـر چـه داريـم بـه‌خـاطـر مقاومت و صبر آنـهـا و خـون‌هـاي بسياري است كه آنها ايـثـار كـرده‌انـد. بنده هميشه سر تعظيم در بـرابر آنها خم كرده‌ام و خود را مديون آنها ديده‌ام. نقد و صحبتي كه در آستانه انـتـخـابـات صـورت مـي‌گـيـرد بـا كـمـال احتـرام بـه ساير رقباي انتخاباتي است و ايـن نقـدهـا از اعمـال طبيعـي انتخـابات اســت. انـتـخــابـات زمينـه‌اي را فـراهـم مـي‌كـنـد تـا بـه نـقـد وضـعـيـت مـوجـود و گــذشـتـه بپـردازيـم و نگـاهـي بـه آينـده بـيفكنيم. در آستانه انتخابات حساسيت فـراگـيـري نـسـبـت بـه مسائل سياسي و اقـتـصـادي بـه وجـود مـي‌آيـد و مـردم بـه گـذشتـه نگـاهـي مـي‌انـدازنـد و فـرصتي پيـش مـي‌آيـد تـا تصميـم بگيـرنـد كه آيا وضع موجود را تثبيت كنند يا آن را تغيير دهنـد. ايـن نعمـت بـزرگـي براي انقلاب اسـلامـي مـاسـت. مهنـدس مـوسـوي بـا اشــاره بــه سـفــرهــاي خــود گـفـت: در سـفـرهـاي اسـتاني متوجه شدم كه مردم بـراي درس گـرفـتـن از مـا وارد صـحـنـه نمي‌شوند.
بلكه براي درس دادن به ما وارد صحنه مي‌شوند. وقتي ملاقات‌هايم را با آنها به ياد مي‌آورم مي‌بينم آنها در اين ديدارها دغدغه‌هاي خود را مطرح مي‌كنند و تذكر مي‌دهند. در اين ملاقات‌ها آنها حساسيتشان را نشان مي‌دهند. وقتي در يك روستا مردم در مورد سياست خارجي واكنش نشان مي‌دهند متوجه مي‌شويم كه رفتارهاي بين‌المللي ما زندگي‌هاي آنان را حتي در كنج‌هاي دورافتاده كشور تحت تاثير قرار داده است. در حالي كه برنج ايراني در انبارها مانده، برنج پاكستاني مغازه‌ها را پر كرده است. در مورد پرتقال و چايي هم همينطور. در حالي كه 180 هزار تن چاي داخلي در انبار مانده چاي خارجي امكان رقابت را براي محصول خودمان از بين برده است. وقتي كرمان رفتم باز همين گله‌ها را شنيدم. در صنعت ابريشم هم اين مشكل وجود دارد; صنعتي كه از زمان صفويه در كشور ريشه داشته. در سال‌هاي اخير اين صنعت در حال نابودي است. اين‌ها موجب از بين رفتن اشتغال مي‌شود. فقط محصولات كشاورزان ما نيست كه اين مشكل را دارد. در صنعت نيز اين داستان هست. نمونه‌اش شكر است. حداكثر نياز كشور به واردات شكر 600 هزار تن در سال است. وقتي كه ما نزديك به سه ميليون تن شكر وارد مي‌كنيم طبيعي است كه مزارع ما تعطيل مي‌شود. در اراك ديدم كه همين مشكل را هم در مورد صنايع دولتي و هم صنايع خصوصي داريم. آذرآب كه يكي از افتخارات زمان جنگ محسوب مي‌شود در خطر است. در مسجد ساوه كه خواستم صحبت كنم معلوم بود كه اكثر جمعيت كارگرانند و همه از حقوق‌هاي معوقه و اخراج‌ها گله داشتند. از سرمايه‌گذارها گله مي‌كردند. گفتم خود سرمايه‌گذارها هم به علت روشن نبودن فضاي كسب و كار نگرانند.
همچنين وي تصريح كرد: دود اين مشكل فقط به چشم كارگر نمي‌رود. ما از بداخلاقي‌هاي فرهنگي، اعتياد و .... مي‌ناليم. رابطه معني‌داري كه ميان اين مشكلات و اعتياد وجود دارد را از اقتصاددانان مستقل بپرسيد. به شما خواهند گفت كه يكي از مهم‌ترين علل اين ناهنجاري‌ها، بيكاري است. نمي‌شود مشكلات فرهنگي كشور را حل كرد و در مورد بيكاري فكري نكرد. نمي‌شود از جوانان خواست خلاقيت داشته باشند و براي آنها اشتغال ايجاد نكرد. وقتي حرف از احساس عدم امنيت مي‌زنيم منظور فقط اين نيست كه دزد بيايد و اسلحه روي سينه ما بگذارد. وقتي به جوانان ما خبر بازار كار مي‌رسد كه فرصت‌هاي شغلي كم است، رانت‌خواري هست، سفله پروري هست «گزينش‌هاي تبعيض آميز هست» امنيتشان را از دست مي‌دهند. بايد در جامعه آرامش رواني ايجاد كنيم و اين بدون حل مشكلات اقتصادي ممكن نيست. لذاست كه من شعار رهايي از ترس را مطرح كرده‌ام. مهندس موسوي با تعريف و تمجيد از عملكرد اميركبير و نقش او در توسعه ايران گفت: اميركبير كه من او را از شهداي انقلاب خودمان مي‌دانم و هميشه برايش فاتحه مي‌فرستم دغدغه‌اش اين بود. ما هيچ مشكل پيچيده‌اي در ميانمان نداريم. همه ما از زمان مشروطيت معتقد بوده‌ايم بايد اقتصاد نيرومند داشته باشيم. مردم به شدت متوجه هستند كه بدون چنين اقتصادي استقلال و امنيت و سياست خارجي نخواهيم داشت. در اواخر جنگ كه ما مشكل ارزي داشتيم به فكر آن افتاديم كه با استخراج فلزات رنگين درآمدي براي كشور ايجاد كنيم. در اصفهان معدن طلاي نيمه‌كاره‌اي بود. پيرمردي آنجا بود و از پدربزرگ‌هاي خود نقل مي‌كرد كه اكتشاف اين معدن را اميركبير شروع كرده است. از زمان اميركبير شروع شده بود و هنوز تمام نشده بود. در خاطرات امير كبير هست كه وقتي خواست براي سواره نظام لباس‌هاي متحدالشكل درست كند خانمي گفت من مي‌توانم دكمه‌هاي اين لباس‌ها را كه از فرنگ مي‌آوريد در داخل بسازم . اميركبير ورود اين دكمه‌ها را منع كرد. همه احساس مي‌كردند كه رابطه وثيقي ميان اقتصاد قوي و عظمت كشور وجود دارد. مهندس موسوي با بيان اين نكته كه نسبت به مسائل بي‌اعتنا و بي تفاوت هستيم گفت: به شاخص‌هايمان نگاه كنيم. ما نسبت به اين مسائل بي‌اعتنا هستيم. ما زماني مي‌توانيم از برادران لبناني و فلسطيني‌مان حمايت كنيم كه خود قوي باشيم. زماني مي‌توانيم دستمان را دراز كنيم و در آمريكاي لاتين نفوذ داشته باشيم كه در ميان همسايگان عزيزمان كه با آنها قرابت‌هاي مذهبي و فرهنگي داريم عمق استراتژيك داشته باشيم. زماني مي‌توانيم با تهديدها در خليج فارس مقابله كنيم كه در قفقاز عمق استراتژيك داشته باشيم. نه آن كه با دست خالي برويم وخيال‌پردازي كنيم. وي همچنين با انتقاد از وضعيت اقتصادي تاكيد كرد: مردم ما از گراني مي‌نالند. هر قدر كه بگوييم گراني نيست مردم دارند آن را لمس مي‌كنند. 25 درصد تورم يعني كوچك شدن سفره‌هاي مردم، يعني اعتياد، يعني بداخلاقي، يعني بدبيني به نظام. هر دولتي كه بيايد از بزرگترين دغدغه‌هايش بايد رفع گراني باشد. حضرت امام به افزايش قيمت سيگار اعتراض كرد. امام فرمودند اين مسئله مربوط به حكم رهبري است و نبايد انجام شود. بعد از پيگيري‌هاي كميسيون برنامه و بودجه كه مي‌خواستند بودجه را متوازن كنند امام سرانجام گفتند سيگارهاي ارزان را گران نكنيد و اگر لازم است سيگارهاي لوكس را گران كنيد. امام لمس مي‌كردند كه بالارفتن قيمت‌ها چه تاثيري روي سفره‌هاي مردم و جبهه‌ها دارد. چرا وزارت رفاه به وظيفه قانوني خود در مورد اعلام خط فقر عمل نمي‌كند. من به اين امر با سوء ظن نگاه مي‌كنم. وي با يادآوري وظايف دولت و اينكه دولت بايد برنامه‌ريزي داشته باشد گفت: ما مي‌دانيم كه بيكاري يعني چه. همه مهاجرت به همين علت است كه اتفاق مي‌افتد. بنده به علت كم توجهي به همين موارد است كه وارد صحنه شدم. ما اگر بخواهيم در صحنه باشيم بايد از ملت خود دفاع كنيم و اين كار زماني ممكن است كه دولت قويا قانون را رعايت كند. دولت بايد قانون‌گريزي نداشته باشد. دولت بايد برنامه‌ريزي داشته باشد نه اين كه سازمان برنامه را تعطيل كند. بايد سازماني قوي در كشور وجود داشته باشد كه جلوي تصميمات فردي و اقتصاد صدقه‌اي را بگيرد. اين كار زماني ممكن است كه بانك‌هاي مستقل و بانك مركزي در چارچوب قانون مستقل عمل كنند. بانك‌ها اكنون حياط خلوت دولت شده‌اند. در چنين شرايطي بانك مركزي نمي‌تواند از قدرت خريد مردم و ارزش پول ما حمايت كند. پايين‌آمدن قدرت خريد و ضعف اقتصادي يعني پايين آمدن موقعيت بين‌المللي كشور. من بسيار مي‌شنوم مردمي كه به حج مي‌روند وقتي باز مي‌گردند گله مي‌كنند كه دلار چنان بود و اينك چنين شده است. وي ادامه داد: به هر حال به اين علت‌ها بود كه وارد صحنه شدم شايد بشود اينها را اصلاح كرد. از اول هم چنين فكري نداشتم. در زمان آقاي هاشمي و آقاي خاتمي مشاور بودم. در زمان دكتر احمدي‌نژاد هم در اوايل نظراتم را ارائه كردم و انتظار هم نداشتم كه همه آنها اجرا شود. مشكلي با كسي نداشتم. اما از مصالح غفلت شد. چرا بايد پروژه‌هاي اساسي را كه مي‌توانند اشتغال دائمي ايجاد كنند متوقف كنيم و پول ومنابع را در پروژه‌هاي كوچكي توزيع كنيم كه موجب اين تورم بشوند. با ثروتي كه در كشور وجود دارد و اميدي كه در ما هست اميدوارم بتوانيم اين مشكلات را حل كنيم. من مي‌خواهم اميد بدهم. سرنوشت ايران فقر نيست و اگر مشكلي هست از سياست‌هاي ماست و با مديريت مي‌توانيم از اين امكانات براي بهروزي و پيشرفت مردم استفاده كنيم; با كمك همه مخصوصا كمك قشرهاي زحمتكش. چه اغنيا و چه دولت بايد مدافع مستضعفان باشندو منفعت همه دولت‌ها و كارآفرينان اين است كه در فكر اقشار ضعيف باشند. كسي كه دارد و به فكر نادارها نيست به كشورش خدمت نمي‌كند. اما آن كارخانه‌دار و كارآفريني كه ثروتش را به كار مي‌گيرد و به اقتصاد ملي وسعت مي‌بخشد به فكر كارگر است. اكثريت كارآفرينان ما چنين‌اند. ما مي‌توانيم كشوري آباد، شاد و قدرتمند با سياست خارجي قوي داشته باشيم و از همه آرمان‌هاي شهدا در سطح بين‌المللي و داخلي دفاع كنيم.







<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]